سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نیلوفرانه

گوشه ای از بیانات امام خامنه ای در دیدار شرکت‌کنندگان

 بیست و نهمین دوره مسابقات بین‌المللى قرآن کریم 

امروز دنیاى اسلام احتیاج دارد به درسى که قرآن
به ملتها داده است براى استقامت، ایستادگى،
حیات طیبه و عزت اسلامى براى ملتها.
 
 
براى گسترش این درسها، بهترین وسیله، بهترین کتاب،
خود قرآن کریم است. لذا هرچه ما بتوانیم در میان ملتها،
 در میان ملت خودمان، در میان ملتهاى مسلمان،
انس با قرآن را که با تدبر همراه باشد، با قبول و باور
 وعده‌ى الهى همراه باشد، منتشر کنیم و
 گسترش بدهیم، به بیدارى ملتها کمک کرده‌ایم؛
این یک وظیفه است.


فقط به خواندن، فقط به لفاظى، فقط به الحان گوناگون
 نبایستى اکتفاء کرد؛ اینها را باید به چشم وسیله نگاه کرد.
لحن زیبا و صداى زیبا براى قرآن لازم است، اما براى اینکه
 دلها خشوع پیدا کنند، نرم بشوند و به معانى قرآن برسند.
اینجور نیست که ما خیال کنیم این یک امرِ استقلالى است؛
 نه، اینها مقدمه است؛ این مقدمه را باید به قصد آن
ذى‌المقدمه انجام داد؛ و البته بدون این مقدمه هم مشکل است.
 
 
توصیه این است که هرچه میتوانید، با قرآن بیشتر مأنوس شوید؛
 با قرآن بیشتر سروکار داشته باشید؛ از قرآن بیشتر بیاموزید؛
در قرآن بیشتر تدبر کنید و قرآن را براى زندگى و
ممشاى خودتان درس قرار بدهید
 
 
اگه دوست دارین متن کامل صحبت های پدرمون رو ببینید
 روی این آدرس کلیک کنید:

نوشته شده در دوشنبه 91/4/5ساعت 1:12 صبح توسط نیلوفرآبی نظرات ( ) |

 

 

امام سجاد علیه السلام فرمودند:

سه حالت و خصلت در هر یک از مؤمنین باشد در پناه خداوند

خواهد بود و روز قیامت در سایه رحمت عرش ‏الهی می‌باشد

 و از سختی‌ها و شداید محشر در امان است.

اوّل آن که به  مردم  چیزی را دهد که از آنان برای خویش می‌خواهد

 (آنچه برای خود می‌پسندد را به آنان عطا کند).

دوّم آن قدم از قدم برندارد تا آنکه بداند آن حرکتش

 در راه اطاعت خداست یا معصیت و نافرمانی او

سوّم از برادر مومن خود (به عیبی که در خود نیز دارد )

عیب جویی نکند تا آنکه آن عیب را از خودش دور سارد

 تحف العقول: ص 204، بحارالا نوار: ج 75، ص 141، ح 3.

 

و نیز فرمودند:

سه چیز موجب نجات انسان مومن خواهد بود:

نگهداری زبانش از حرف زدن درباره مردم غیبت آنان،

مشغول شدنش به خویشتن با کارهایی ‏که

 برای آخرت و دنیایش ‍ مفید باشد.

و بسیار گریستن بر اشتباهاتش.

تحف العقول: ص 204، بحارالا نوار: ج 75، ص 140، ح 3.

 

و نیز فرمودند:

چهار خصلت است که در هرکس باشد،

ایمانش کامل، گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتی

خداوند را ‏ملاقات می‌کند که از او راضی و خوشنود است:

‏1 - تقوای الهی با کارهایی که برای مردم به به دوش می‌کشد.

‏2 - راست گوئی و صداقت با مردم .

‏3 - حیا و پاکدامنی نسبت به تمام زشتی‌های در پیشگاه خدا و مردم.

‏4 - خوش اخلاقی و خوش برخوردی با خانواده‌ی خود.

 مشکاة الا نوار: ص 172، بحارالا نوار: ج 66، ص 385، ح 48

 

میلاد سرور سجده کنندگان مبارک باد


نوشته شده در دوشنبه 91/4/5ساعت 12:49 صبح توسط نیلوفرآبی نظرات ( ) |

 

سنگتراش روزها به سختی کار میکرد و درآمد

بخور و نمیرش او را راضی نمیکرد. احساس

 ناخوشایند از کارش، روز و شب او را رها نمیکرد.

شبی در خواب دید که از نزدیکی خانه بازرگانی

رد می شود. شکوه و زیبایی خانه او را به وجد آورد

و با خود گفت: ای کاش من به جای بازرگان بودم.

در یک لحظه، آرزویش برآورده شد و او تبدیل

به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدتی فکر می کرد

که از همه قدرتمند تر است. تااینکه یک روز حاکم شهر

 از آنجا عبور کرد، او دید که همه مردم به حاکم احترام

می گذارند حتی بازرگانان. با خود فکر کرد: چه خوب بود

 اگر من حاکم می شدم. باز آرزویش برآورده شد

و تبدیل به حاکمی قدرتمند شد. روزی روی

تخت روانش نشسته بود و در شهر می گذشت.

مردم را نگاه می کرد که به او تعظیم می کردند.

احساس کرد که نور خورشید او را می آزارد و

با خودش فکر کرد که خورشید چقدر قدرتمند است.

خود را در جایگاه خورشید دید که با تمام نیرو به

زمین می تابید و آن را گرم می کرد. پس از مدتی

ابری بزرگ و سیاه جلوی تابش او را گرفت.

پس با خود اندیشید که نیروی ابر از خورشید

بیشتر است وتبدیل به ابری بزرگ شد.

کمی نگذشته بود که بادی آمد و او را به این طرف

و آن طرف هل داد. این بار آرزو کرد که باد شود.

وقتی درحال وزیدن بود، به نزدیکی صخره ای رسید

که قدرت تکان دادنش را نداشت. با خود گفت

 که قوی ترین چیز در دنیا، همین تخته سنگ است

 و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد.

همان طور که با غرور ایستاده بود، ناگهان

 صدایی شنید و احساس کرد که دارد خورد می شود.

نگاهی به پایین انداخت و سنگ تراشی

 را دید که با چکش و قلم به جان او افتاده است!

منبع: زینب حسنی و علی سیف اللهی، خانه خوبان، ش38

 

«آرزو نکنید چیزهایی را که خدا با آن بعضی از شما را

بر بعضی دیگر برتری داده است»(سوره نساء- آیه 32)


نوشته شده در شنبه 91/4/3ساعت 5:32 عصر توسط نیلوفرآبی نظرات ( ) |

 

 

 

باید حسین دم بزند از فضائلت


وقتی حسینی است تمام خصائلت



تعبیرهای ما همه محدود و نارساست


در شرح بیکرانی اوصاف کاملت


بی شک در آن به غیر جمال حسین نیست

آئینه ای اگر بگذاری مقابلت



ای کاشف الکروب عزیزان فاطمه


غم می بری ز قلب همه با شمائلت



در آستانة تو گدایی بهانه است


دلتنگ دیدن تو شده باز سائلت



با زورق شکستة دل سال های سال


پهلو گرفته ایم حوالی ساحلت

 


بی شک خدا سرشته تو را از گل حسین


سقای با فضیلت و دریا دل حسین



تو آمدی و روشنی روز و شب شدی


از جنس نور بودی و زهرا نسب شدی



در قامتت اگرچه قیامت ظهور داشت


الگوی بندگی و وقار و ادب شدی



هم چشمهای روشنت آئینة رجاست


هم صاحب جلال و شکوه و غضب شدی



باید که ذوالفقار حمایل کنی فقط

وقتی که تو به شیر خدا منتسب شدی



 در هیبت و رشادت و جنگاوری و رزم

تو اسوة زهیر و حبیب و وَهب شدی



در دست تو تلاطم شمشیر دیدنی ست


فرزند لافتایی و شیر عرب شدی

 
بی شک تو صبح روشن شبهای تیره ای

خورشیدی و به ظلمت این شام چیره ای


تسخیر کرده جذبة چشم تو ماه را

بی‌خود که نیست تو قمر این عشیره ای



عصمت دخیل تار عبای تو از ازل

جز بندگی ندیده کسی از تو سیره ای


 
قدر تو را کسی نشناسد در این مقام

وقتی برای امر شفاعت ذخیره ای


ما را بس است وقت عبور از پل صراط

از تار و پود بیرق تو دستگیره ای

 

چشم امید عالم و آدم به دست توست


باب الحسین هستی و پرچم به دست توست



فردوس دل همیشه اسیر خیال توست

حتی نگاه آینه محو جمال توست



تو ساقی کرامت و لطف و اجابتی


این آب نیست زمزمه های زلال توست


ایثار و پایمردی و اوج وفا و صبر


تنها بیان مختصری از کمال توست

 
در محضر امام تو تسلیم محضی و


والاترین خصائل تو امتثال توست



 فردا همه به منزلتت غبطه می خورند

فردا تمام عرش خدا زیر بال توست

 

 
باب الحوائجی و اجابت به دست تو

 

تنها بخواه، عالم هستی مجال توست

 

ای آفتاب علقمه: روحی لک الفدا

 

ای آرزوی فاطمه: روحی لک الفدا


ای آفتاب روشن شبهای علقمه

سرو رشید خوش قد و بالای علقمه


 
داده ست مشک تشنة تو آب را بها

ای آبروی آب، مسیحای عقلمه



وقتی که چند موج علیل شریعه را

کرده ست خاک پای تو دریای علقمه



 لب تشنة زیارت لبهات مانده است


آری نگفته ای به تمنای علقمه


 امروز دستهای تو افتاد روی خاک

تا پا بگیرد از دل صحرای علقمه


با وعده های مادرت آسوده خاطریم

چشم امید ماست به فردای علقمه

 
این عطر یاس حضرت زهراست می وزد


از سمت کربلای تو ، سقای علقمه

 

...


 

***یوسف رحیمی***

 


 


نوشته شده در شنبه 91/4/3ساعت 5:7 عصر توسط نیلوفرآبی نظرات ( ) |

 

میلاد ستاره بهشتی، سید و سالار شهیدان مبارک باد

 

 

هوای عشق به سر دارم و دلی شیدا


و چشمهای پر از شوق رو به خدا



هوای این دل مجنون چقدر طوفانیست


چقدر شور تلاطم گرفته چون دریا



از آسمان خدا بوی سیب می آید


که برده هوش تمام اهالی دنیا



زمین شهر مدینه چو عرش اعلاء شد

ز ازدحام ملائک به شادی آنها



نگاه خیره ی بالا به سمت خانه ی عشق


میان خانه دلی پر کشیده تا بالا



ببین دلی پدرانه تپید و شیدا شد


و مادرانه کسی گرم گفتن لالا




به روی دامن مادر حسین خوابیده



علی دوباره در آغوش خود قمر دارد


میان خانه ی خود دلبری دگر دارد



کرامت قدم نو رسیده باعث شد


که باز فطرس پر بسته بال و پر دارد



پیمبر از لب او شهد عشق می نوشد

نمی تواند از این جام چشم بر دارد



ز ازدحام گدایان مجال حرکت نیست


شنیده اند دوباره علی پسر دارد



برای سوره ی کوثر شکوه فجر آمد


فقط خدا ز دل فاطمه خبر دارد



کنار مهد حسین آمده حسن امشب


شبی که نخل امید دلش ثمر دارد

 

به آب،کشتی اربابمان شناور شد

 

پریده ایم به شوقی که آسمان باشی

و قطره ما و تو دریای بی کران باشی


مگر نگفته پیمبر حسین و مِنّی ، پس

تو باید اشهد ربانی اذان باشی



بعید نیست که اصلا حسین باشی و بعد

خدایگان دل بیقرارمان باشی


تو آفریده شدی این و آن گرفتارت


تو آفریده شدی عشق این و آن باشی



قسم به کعبه ی شش گوشه ای که تو داری

مدار شش جهتِ هفت آسمان باشی



تو سیدالشهدایی امام عاشورا


بعید نیست خداگونه جاودان باشی

 


خوشا به حال دل من که نعم الاربابی


تویی که جا به دلِ بی قرار ما داری


هزار عاشق و مجنون و مبتلا داری



تمام عرش خدا زیر پای تو چون که

 به روی دوش پیمبر همیشه جا داری



و باید این همه مجنون کنار تو باشد

چرا که حضرت عشقی و کربلا داری


تو خلق میکنی و جان تازه میبخشی

تو اختیار خدا گونه از خدا داری



فقط به عشق نگاه تو میزنم نفسی


تو اختیار نفسهای سینه را داری


زلال اشک دمت آب زندگانی شد


تویی که کشته ی اشکی و چشمه ها داری

 

به یک اشاره ی چشم تو کربلایی شد

 

قسم به عشق ز عشق تو دل خدایی شد

امام کرب و بلایی و مثل مهتابی

ز بوی سیب ، زمین ِخدا معطر شد
از آسمان خدا نور عشق تابیده

 


***مسعود اصلانی***


نوشته شده در شنبه 91/4/3ساعت 4:55 عصر توسط نیلوفرآبی نظرات ( ) |

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

Design By : Pichak