سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نیلوفرانه

 

وااااایمیدونستی معشوقه عالم هستی هم برای معشوقش شعرمی

سروده؟

 

این ها ترجمه شعریه که حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) تو

لحظه های آغازین زندگی عاشقانه

شون برای همسرشون مولاعلی(علیه السلام) سرودن:

 

افتخار و عزت والا ، از آن ما شد و ما در میان فرزندان «عدنان»

سربلند شدیم.

 

تو به بزرگی و برتری رسیدی و از همه آفریده ها والاتر شدی و

جنّ و إنس از عظمت تو عقب ماندند.         

منظورم«علی » است  ، بهترین کسی که گام بر خاک نهاده

است، بزرگوار و دارای احسان و نیکی.

 

والایی های اخلاقی و بزرگی ها از آن اوست،‌تا آنگاه که مرغان

بر شاخه ها به ترنّم مشغولند.[1]


 

 


 

[1] . محمد دشتی،‌فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(سلام الله علیها)،‌حدیث 101، ص135.


نوشته شده در دوشنبه 89/8/17ساعت 11:19 صبح توسط نیلوفرآبی نظرات ( ) |

یادمان باشداگر خاطرمان تنها ماند

 طلب عشق زهر بی سرو پائی نکنیم

همه ما زیاد دیدیم دختر و پسرایی که یه روزی نرد عشق

می باختن ودر فراق هم  روزی هزار بار برای هم می مردن.

اما همینکه این هجران به نعمت وصل و ازدواج

منتهی شد دیگه از اون عشق داغ و آتیشی

خبری نبود که هیچ تازه زندگی شون

پرمی شد از بی میلی و سردی.

اما در همین حال کسانی هستند

که با وجود داشتن یه ازدواج

سالم و شروع یه رابطه مشروع

شمع عشقشون روزبه روز

پرفروغ تر و پر فروغ ترمیشه و چنان نوری

به کلبه قلبشون می بخشه  

که هیچ وقت تاریکی نداره.

یکی ازکسایی که با همسرشون یه زندگی

واقعاً‌عاشقانه داشتن مفسّر بزرگ قرآن کریم

حضرت علّامه طباطبایی(ره) بودن.

باورتون میشه یه علامه، ‌یه عارف یه مفسّر قرآن وقتی

همسرش از دنیا بره بی تابی کنه

و اشک بریزه و ناله سربده؟!

علامه طباطبایی(ره) تا سه چهار سال

پس از فوت همسرشون هرروز سر قبر ایشون می رفتن.

 بعدهاهم که سنشون بالاتر رفته بود مقید بودن که

به طور مرتب دو روز در هفته مزار

همسرشون رو زیارت کنن.

وقتی دیگران علت اینهمه تأثر قلبی ایشون رو جویا

می شدن میفرمودن:‌ مرگ حق است. همه ما باید بمیریم.

من برای مرگ همسرم گریه نمی کنم. گریه من برای صفا

و کدبانوگری و محبت های خانم است.

ما زندگی پرفراز و نشیبی داشته ایم.

در نجف اشرف با سختی هایی مواجه می شدیم.

در طول مدت زندگی ماهیچ وقت نشد که خانم

کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم

کاش این کار را نمی کرد، یا کاری را ترک کند

که من بگویم کاش این عمل را انجام داده بود.

او بسیار مهربان و فداکار بود و اگر

همراهی های ایشان نبود من موفق به

نوشتن و تدریس نمی شدم.

وقتی این بانو از دار دنیا به سرای آخرت شتافت زندگی

من دگرگون شد.[1]



[1] . مجله میان بر، ش4، پزوهش مدیریت آوینه، 28/8/1388،صص7و8.

 


  


نوشته شده در دوشنبه 89/8/17ساعت 10:50 صبح توسط نیلوفرآبی نظرات ( ) |


Design By : Pichak