سالگرد روز افتخار آمیز 9/ دی / 88 رو به همه مردم باغیرت کشورمون، بویژه شما دخترای بابصیرت ایرونی که اون روز گل کاشتین تبریک میگم. من عاشورای سال گذشته به صورت اتفاقی گذرم به تهرون افتاد. اتفاقاً مسیرم خیابونایی بود که آشوبگرها اونجا فعالیت میکردن و متأسفانه دقیقاً موقع ظهر به اونجا رسیدیم. نمیتونم براتون بگم اون روز من چی دیدم و چی شنیدم. همینقدر میگم که اونهمه حرمت شکنی رو هیچ وقت ندیده بودم و نشنیده بودم. داخل ماشین، پنج نفر بودیم و ووقتی به خونه رسیدیم چشم گریه کردن نداشتیم. دوتا دختر بچه همراه ما بودن که شب از ناراحتی، مثل ما خوابشون نمیبرد. شکّه شده بودیم. دلمون میخواست چندتا همدرد پیدا کنیم و باهم شروع کنیم به گریه کردن (شما که میفهمین، آخه ما زنها بهترین راه تخلیه مون گریه است). خلاصه سرتون رو درد نیارم این بغض توی گلوی ما مونده بود تا روز 9 دی. واقعا گلی به جمال مردممون. خوب وقت شناسی کردن . خوبم حق شناسی کردن. اون روز دل من و اطرافیانم حال اومد. دیدن اون جمعیت عاشق و مخلص باعث شد غصه صحنههایی که دیده بودیم برامون قابل تحمل بشه. مطمئنم دل امام زمون هم از روز عاشورای اون سال خیلی گرفته بود و این جواب با حال مردم، مرهمی بود به دل امام مهربونی ها که اون روز یه داغ به داغی که یزیدی ها به دلش گذاشته بودن اضافه شده بود. دست مریزاد مردم ایرون. ماشالله به غیرتتون. جگرم حال اومد از اون همه غیرت و بصیرتتون. سربلند باشین. دو کودک در کربلا به طور خاصی سر از بدنشون جدا شد. با تیر سه شعبه. هردوی اونا هم اسمشون عبدلله بود: 1- عبدلله بن حسین(حضرت علی اصغر). 2- عبدلله بن حسن (فرزند امام حسن علیه السلام) این شعر از زبان آخرین یاور کوچک اباعبدلله – عبدلله بن حسن – است: چقدر برای جنگیدن لحظه شماری بکنم؟ عمه رهام کن تا برم، عموم رو یاری بکنم اونهمه لشکر واسه چی؟ عمو فقط یک نفره اونا همه با شمشیرن، عموی من بیسپره کو عمو عباس تا بیاد حرومیا رو خوار کنه به قلب لشکر بزنه دشمن رو تارومار کنه؟ عمو حسین تنها شده دیگه نداره یاوری دیگه علمدار نداره نه قاسمی نه اکبری تموم صورت عموم ، عمّه ببین خونی شده منو نگیر بذار برم . نوبت قربونی شده میخوام برم تو قتلگاه تا به عموم کمک کنم درسته شمشیر ندارم سپر میشه واسش تنم میخوام که دشمن بدونه عموم هنوز سپاه داره بذار برم تادشمنا نگن عموم یار نداره ... بالاخره هم دستش رو با ترفند از دست عمه بیرون کشید و به طرف میدان رفت و... تسلیت من رو به مناسبت فرارسیدن ماه محرم بپذیر
سالروز شهادت شاهد خردسال قیام کربلا برهمه شیعیان تسلیت باد. امام محمد باقر(علیه السلام) پنجمین اختر آسمان امامت و ولایت، سه سال قبل از قیام عاشورا در سال 57 هجری چشم به جهان گشودند و در سال 114 هجری درحالی که 57 سال سن داشتند به دلیل مسمومیت توسط خلیفه اموی زمانشان(هشام بن عبدالملک) به شهادت رسیده، درقبرستان بقیع در کنار قبر پدر و جدّشان به خاک سپرده شدند. مادر ایشان "ام عبدلله" دختر امام حسن مجتبی (علیه السلام) بودند؛ به خاطر همین ایشان اولین فردی هستند که هم از نظر مادر و هم از نظر پدر، علوی است. امام پنجم در علم و زهد و فضیلت سرآمد همه بزرگان بنی هاشم بودند و مقام بلند علمی و اخلاقی ایشان مورد تصدیق دوست و دشمن بود تا آنجا که لقب "باقرالعلوم" (گشاینده دریچه های دانش و شکافنده مشکلات علوم) به ایشان دادند.[1]
مولایمان حضرت باقر(علیه السلام) هنگام قیام عاشورا سه ساله بودند و پس ازجریان کربلا، درکنار سرهای مطهر شهدا اسارت شام و مجلس یزید را دیده اند و در تمام عمر، هرگاه به یاد آن واقعه می افتادند اشک از چشمان مبارکشان جاری می شد. بسم الله! نمیشه گفت ناقابله. امروز به مناسبت شهادت امام محمد باقر(علیه السلام) سرسفره معنوی ایشون مهمون هستیم. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: در تورات نوشته است: ... ای موسی!...در تنهایی ها و هنگام شادی لذت ها و خوشی هایت مرا یاد کن تا در غفلت هایت به یاد تو باشم.[1]
Design By : Pichak |