در سال 1311هجری شمسی در خیابان پانزده خرداد تهران متولد شد در کنکور رتبه 15 کشور رو کسب کرد در سال 1332 در رشته الکترو مکانیک دانشکده فنی دانشگاه تهران پذیرفته شد. در دوره کارشناسی در دانشگاه تهران، شاگرد اول بود. از استاد خود مهدی بازرگان نمره بیست و دو (22) را در درس ترنو دینامیک دریافت کرد در ریاضیات و هندسه آنقدر توانا بود که حریفی نداشت. در درسهای آن روز رایانه آنالوگ جزو سخت ترین درسها بود که او از آن نمره 20 گرفت. با بورس شاگرد اولی در دانشگاه تهران برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در دوره کارشناسی ارشد (رشته الکتریسیته) در دانشگاه تگزاس و دکتری (رشته فیزیک پلاسما و الکترونیک) در دانشگاه برکلی تحصیل نمود. در یکی از موسسات پژوهشی بزرگ آمریکا استخدام و تا تیرماه 1344 که به همراه دوستانش به خاور میانه رفت، در این شرکت فعالیت داشت. ناگهان تمام موقعیت ، امکانات و پستهای خود را در آمریکا رها کرد و به جای شریک بودن در لذات و تمتعات مادی و رفاه انسانها ، شریک شدن در درد و رنج و مصیبت انسانهای محروم و ستمدیده را انتخاب کرد. در مصر سخت ترین دوره های چریکی و پارتیزانی را آموخت و به عنوان بهترین شاگرد این دوره شناخته شد. بقیش رو نمی تونم بگم وگرنه می فهمی همینقدر بگم که شخصیت عجیبی داشت دانشمند بود، بعد رفت چریک شد اما در عین چریک بودن نقاش بود و روحیه لطیف و عارفانه ای داشت در میدان نبرد مثل شیر می غرید و می جنگید اما وقتی به یک بچه کوچک که کنار خیابان گریه می کرد می رسید، چشمه اشکش شروع به جوشیدن می کرد، از ماشین پیاده می شد کودک را آرام می کرد و با دستمال خودش اشکهای او را پاک می کرد. این یک قسمت از مناجات های عارفانه اوست: " خوش دارم آزاد از قید و بندها درغروب آفتاب بر بلندای کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم و همه حیات خود را به این زیبایی خدایی بسپارم و این زیبایی سحرانگیز، با پنجه های هنرمندش با تار و پود وجودم بازی کند، قلب سوزانم را بگشاید، آتشفشان درد و غم را آزاد کنم، اشک را که عصاره حیات من است، آزادانه سرازیرنمایم، عقده ها و فشارهایی را که بر قلب و روحم سنگینی می کنند بگشایم . غم های خسته کننده ای را که حلقومم را می فشرند و دردهای کشنده ای که قلبم را سوراخ سوراخ می کند، با قدرت معجزه آسای زیبایی تغییر شکل دهد و غم را به عرفان و درد را به فداکاری مبدل کند و آنگاه حیاتم را بگیرد و من دیوانه وار همه وجودم را تسلیم زیبایی کنم و روحم به سوی ابدیتی که نورهای زیبایی می گذرد پرواز کند و در عالم آرامش و طمأنینه از کهکشانها بگذرم و برای لقاء پروردگار به معراج روم و از درد هستی و غم وجود بیاسایم و ساعتها و ساعتها در همان حال باقی بمانم و از این سیر ملکوتی لذت ببرم ." به نظر شما این دل نوشته یه چریکه یا یه عارف؟! اینم عکس جوونیهاش: اگه عکس میانسالیش رو بذارم دیگه حتما می فهمی (البته اگه تا الان نفهمیده باشی) اگه دوست داری مناجاتهای این مرد عجیب رو بخونی روی این آدرس کلیک کن: http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=42338 شادی روحش صلوات بفرست
Design By : Pichak |