سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نیلوفرانه

امروز روز همبسگی و همدردی با کودکان و نوجوانان فلسطینیه

بیاین برای چند لحظه چشمامون رو ببندیم و خودمون رو جای اونا احساس کنیم

برای من که کار خیلی سختیه

تصور وضعیتی که این بچه ها دارند هم آزار دهندست

حالا بیاین به هم قول بدیم که هرکاری از دستمون بر میاد برای آزادی و نجات اونا انجام بدیم.

اصلا بیاین از امرور به این نیت درس بخونیم که به یه جایی برسیم و بتونیم به همه بچه های عالم

مخصوصا بچه های فلسطین کمک کنیم.

بیاین باهم دستامون رو بالا ببریم و براشون از ته دل دعا کنیم.

یا غیاث المستغیثین

یا ای کسی که فریاد یاری خواهی یاری خواهان را پاسخ می دهی ...


نوشته شده در شنبه 90/7/9ساعت 3:0 صبح توسط نیلوفرآبی نظرات ( ) |

السلام ای دخت ختم المرسلین

آمدی خوش آمدی صد آفرین

آفرین ای دختر شیر خدا

بقعه زهرا تو را صد مرحبا

حضرت فاطمه معصومه (س)، مهین دخت هفتمین خورشید آسمان امامت، حضرت باب الحوائج،

 موسی بن جعفر (ع) هستند که در زمان خویش به ستودگی صفات و روحانیت و عبادت و

 بزرگی منزلت و تقوی ممتاز بودند.

مادر گرامی ایشان نجمه خاتون ، مادر بزرگوار امام رضا (ع) هستند که

از بانوان بافضیلت و از مخدرات کم نظیر تاریخ بوده‌اند.

این بانوی گرانقدر به غیر از معصومه و کریمه اهل بیت، القاب دیگری نیز داشتند

که عبارت است از: طاهره، حمیده، بره، رشیده، تقیه، نقیه، رضیه، مرضیه،

 سیده، اخت الرضا، صدیقه، سیده النساء العالمین.

از مدت عمر ایشان اطلاعات دقیقی در دست نمی‌باشد، جزاینکه حداقل سن ایشان

 بیست و سه سال بوده‌‌است. حضرت معصومه (س) دارای همسری نبوده‌اند.

 یکی از علت‌های ازدواج نکردن ایشان پیدا نشدن همسر هم‌کفو ایشان بوده‌است.

در فضیلت این دوشیزه مکرمه همین بس که چندین سال پیش از آنکه از مادر متولد شوند،

 حضرت صادق (ع) از مقام و منزلت ایشان خبر داده و فرمودند:

« خدا دارای حرمی است که آن مکه است و پیامبرش هم حرمی دارد که مدینه است و

 امیرالمؤمنین هم حرمی دارد که کوفه است و ما هم دارای حرمی هستیم که قم است

و به زودی بانویی از فرزندان من آنجا دفن می‌شود که نامش فاطمه است.

هرکس او را زیارت کند بهشت براو واجب می‌شود»

در میان امام‌زادگان، تنها حضرت فاطمه معصومه (س) هستند که زیارت‌نامه ایشان از امامی نقل شده‌است.

از امام رضا (ع) روایت گردیده که در مورد این بانو فرمودند:

«هرکس به شناختن حق او، وی را زیارت کند، بهشت برای آن فرد واجب می‌شود»

سپس زیارت‌نامه‌ای برای ایشان قرائت کردند که در کتاب مفاتیح الجنان موجود است.

برگرفته از کتاب: تاریخچه قم و مساجد تاریخى آن


نوشته شده در پنج شنبه 90/7/7ساعت 2:0 صبح توسط نیلوفرآبی نظرات ( ) |

ای روشنای خانه امید، ای شهید
ای معنی حماسه جاوید، ای شهید
چشم ستارگان فلک از تو روشن است
ای برتر از سراچه خورشید ای شهید
« زهره » به نام توست غزلخوان آسمان
با یاد توست مشعل « ناهید » ای شهید
« قد قامت الصلاه » به خون تو سکه زد
در گسترای ساحت تحمید ای شهید
تیغ سحر زجوهره خونت آبدار
گشت و شکست لشکر تردید، ای شهید
آئینه‌دار خون تو اند آسمانیان
رنگین‌کمان به شوق تو خندید ای شهید
ایمن شدند دین و وطن تا به رستخیز
فارغ شدند زآفت تهدید، ای شهید
در فتنه‌خیز حادثه‌ها جان پناه ماست
بانگی که در گلوی تو پیچید، ای شهید
صرافی جهان زتو گر نقد جان گرفت
جام شهادتش به تو بخشید، ای شهید
نام تو گشت جوهر گفتار عارفان
« عارف » زبان گشوده به تأکید، ای شهید

منبع: کتاب حماسه های همیشه


نوشته شده در دوشنبه 90/7/4ساعت 9:12 صبح توسط نیلوفرآبی نظرات ( ) |

 

سالگرد روز افتخار آمیز 9/ دی / 88 رو به همه مردم باغیرت کشورمون،

بویژه شما دخترای بابصیرت ایرونی که اون روز گل کاشتین تبریک میگم.

من عاشورای سال گذشته به صورت اتفاقی گذرم به تهرون افتاد. اتفاقاً مسیرم

خیابونایی بود که آشوبگرها اونجا فعالیت می‌کردن و متأسفانه دقیقاً موقع

ظهر به اونجا رسیدیم. نمی‌تونم براتون بگم اون روز من چی دیدم و

چی شنیدم. همینقدر میگم که اونهمه حرمت شکنی رو هیچ وقت

 ندیده بودم و نشنیده بودم. داخل ماشین، پنج نفر بودیم و ووقتی

به خونه رسیدیم چشم گریه کردن نداشتیم. دوتا دختر بچه همراه ما

بودن که شب از ناراحتی، مثل ما خوابشون نمی‌برد. شکّه شده بودیم.

دلمون می‌خواست چندتا همدرد پیدا کنیم و باهم شروع کنیم به گریه کردن

(شما که می‌فهمین، آخه ما زنها بهترین راه تخلیه مون گریه است).

خلاصه سرتون رو درد نیارم این بغض توی گلوی ما مونده بود تا روز 9 دی.

واقعا گلی به جمال مردممون. خوب وقت شناسی کردن . خوبم حق شناسی کردن.

اون روز دل من و اطرافیانم حال اومد. دیدن اون جمعیت عاشق و مخلص

باعث شد غصه صحنه‌هایی که دیده بودیم برامون قابل تحمل بشه.

مطمئنم دل امام زمون هم از روز عاشورای اون سال خیلی گرفته بود

 و این جواب با حال مردم، مرهمی بود به دل امام مهربونی ها  که اون روز یه داغ به داغی که یزیدی ها به دلش گذاشته بودن اضافه شده بود.

دست مریزاد مردم ایرون.

ماشالله به غیرتتون.

جگرم حال اومد از اون همه غیرت و بصیرتتون.

سربلند باشین.

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/10/9ساعت 9:46 عصر توسط نیلوفرآبی نظرات ( ) |

                                                                                                                

 

دو کودک در کربلا به طور خاصی سر از بدنشون

جدا شد.

 

با تیر سه شعبه. هردوی اونا هم اسمشون

عبدلله بود:

 

1-  عبدلله بن حسین(حضرت علی اصغر).

 

2-  عبدلله بن حسن (فرزند امام حسن

 

علیه السلام)

 

این شعر از زبان آخرین یاور کوچک اباعبدلله

 

– عبدلله بن حسن – است:

 

 

چقدر برای جنگیدن لحظه شماری بکنم؟

 

عمه رهام کن تا برم، عموم رو یاری بکنم

 

اونهمه لشکر واسه چی؟ عمو فقط یک نفره

 

اونا همه با شمشیرن، عموی من بی‌سپره

 

کو عمو عباس تا بیاد حرومیا رو خوار کنه

 

به قلب لشکر بزنه دشمن رو تارومار کنه؟

 

عمو حسین تنها شده دیگه نداره یاوری

 

دیگه علمدار نداره نه قاسمی نه اکبری

 

تموم صورت عموم ، عمّه ببین خونی شده

 

منو نگیر بذار برم . نوبت قربونی شده

 

می‌خوام برم تو قتلگاه تا به عموم کمک کنم

 

درسته شمشیر ندارم سپر میشه واسش تنم

 

می‌خوام که دشمن بدونه عموم هنوز سپاه داره

 

بذار برم تادشمنا نگن عموم یار نداره

 

 

... بالاخره هم دستش رو با ترفند از دست عمه

بیرون کشید و به طرف میدان رفت و...

 


نوشته شده در سه شنبه 89/9/16ساعت 3:20 عصر توسط نیلوفرآبی نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9   10      >

Design By : Pichak